از برنامه APKPure استفاده کنید
نسخه قدیمی APK Kila: Snow-White and Rose-Red را برای اندروید بگیرید
Kila: سفید برفی و گل سرخ - کتاب داستانی از Kila
Kila: سفید برفی و گل سرخ - کتاب داستانی از Kila
کیلا برای تحریک عشق به مطالعه ، کتاب های سرگرم کننده داستان ارائه می دهد. کتاب های داستان Kila به کودکان کمک می کند تا با خواندن و یادگیری با تعداد زیادی افسانه و افسانه لذت ببرند.
روزگاری یک بیوه زن فقیر و تنها که در یک کلبه دور افتاده زندگی می کرد وجود داشت. جلوی کلبه باغی بود که در آن دو درخت گل رز قرار داشت. یکی گلهای رز سفید و دیگری قرمز.
او دو دختر داشت که مانند دو درخت گل سرخ بودند ، بنابراین او یکی را سفید برفی ، و دیگری را گل سرخ نامید.
یک روز عصر ، مادر عینک خود را گذاشت و از روی کتاب بزرگی با صدای بلند خواند و دو دختر در حالی که نشسته بودند و نخ می چرخیدند ، به آنها گوش می دادند. درب خانه ای کوبید که به نظر می رسید کسی می خواهد به او راه یابد.
رز سرخ رفت و پیچ را عقب زد ، فکر کرد که این مرد فقیری است. اما این یک خرس عظیم الجثه بود که سر بزرگ و سیاه خود را به در بسته بود. رز-قرمز جیغ کشید و برگشت ، در حالی که سفید برفی خود را در پشت تخت مادرش پنهان کرد.
خرس شروع به صحبت کرد و گفت: "نترس ، من به تو هیچ ضرری نمی رسانم! من نیمه یخ زده ام و فقط می خواهم کمی در کنار تو خودم را گرم کنم."
مادر گفت: خرس بیچاره. "کنار آتش دراز بکش ، فقط مواظب باش که کت خود را نسوزانی."
خرس به دختران گفت: "لطفاً کمی برف را از کت من بیرون بیاورید." بنابراین آنها جارو را آوردند و خز خرس را تمیز پاک کردند در حالی که او خود را راحت در کنار آتش کشید و با رضایت غرغر کرد.
به محض روشن شدن روز ، دو کودک او را رها کردند و او از روی برف و به جنگل پیاده شد. از آن به بعد ، هر شب هر ساعت یک ساعت خرس می آمد و اجازه می داد بچه ها هرچه دوست دارند با او سرگرم شوند.
هنگامی که بهار فرا رسید ، خرس به سفید برفی گفت: "من باید به جنگل بروم و از گنجینه های خود در برابر کوتوله های ستمکار محافظت کنم." سفید برفی از رفتنش کاملاً ناراحت بود و او در را برای او باز نکرد ، خرس به سرعت فرار کرد و خیلی زود از چشم دور شد.
اندکی بعد مادر مادر فرزندان خود را برای جمع آوری هیزم به جنگل فرستاد. آنها کوتوله ای با ریش سفید برفی ، حیاط بلند دیدند و انتهای ریش در شکاف یک درخت گرفتار شد.
او با چشمان قرمز آتشین خود به دختران خیره شد و گریه کرد: "چرا آنجا ایستاده ای؟ آیا نمی توانی به اینجا بیایی و به من کمک کنی؟"
سفید برفی گفت: "بی تاب نباش ، من به تو کمک خواهم کرد" ، و او او را از جیب بیرون آورد و انتهای ریش او را قطع کرد.
به محض اینکه کوتوله آزاد شد ، کیفش را روی شانه اش چرخاند و بدون اینکه نگاه دوم به بچه ها بیندازد ، رفت.
روز دیگر ، هنگامی که دختران در حال بازگشت به خانه از ارتفاع بودند ، کوتوله را که تازه کیسه سنگ های قیمتی خود را در یک مکان تمیز خالی کرده بود ، متعجب کردند. سنگ های درخشان برق می زدند و با رنگ های مختلف برق می زدند.
"چرا آنجا خلوت ایستاده ای؟" کوتوله گریه کرد و صورت خاکستری اش از خشم قرمز روشن شد.
او همچنان مشغول داد زدن بود که صدای غرغر بلند به گوش رسید و یک خرس سیاه از جنگل به سمت آنها قایم شد. کوتوله از ترس بیدار شد ، اما او نتوانست به غار خود برسد زیرا خرس از قبل خیلی نزدیک بود.
سپس ، با ترس در قلب خود ، گریه کرد ، "خرس عزیز ، از من دریغ کن. من تمام گنجینه های خود را به تو می دهم." خرس به حرفهای او توجه نکرد و با پنجه خود یک موجود ضرب و شتم کرد. کوتوله دیگر هرگز حرکت نکرد.
دختران فرار کرده بودند اما خرس آنها را صدا زد ، "سفید برفی و گل سرخ ، نترس." وقتی صدای او را شناختند ، متوقف شدند.
وقتی او با آنها برخورد کرد ، ناگهان پوست خرس او افتاد و در آنجا ایستاد ، مردی زیبا ، همه طلایی پوشیده بود.
وی گفت: "من پسر پادشاه هستم ، و آن کوتوله شریر که گنجینه های من را به سرقت برده است جادو شد. من مجبور شدم به عنوان یک خرس وحشی در جنگل بدوم. اکنون او مجازات خود را بدست آورده است."
...
امیدواریم از این کتاب لذت ببرید. در صورت بروز هرگونه مشکلی ، لطفاً با ما در [email protected] تماس بگیرید
با تشکر!
Last updated on 08/03/2021
Minor bug fixes and improvements. Install or update to the newest version to check it out!
نیاز به اندروید
4.1
دسته بندی
گزارش
Kila: Snow-White and Rose-Red
1.0.0 by Kila
08/03/2021
$2.99