رمان طرف دیگر خیانت
در یک ویلای بزرگ ، نزدیکترین چیز به کاخ های داخل آشپزخانه ایستاده است هانین ، که خانه دار است ، که صبحانه شرکت می کند ، و در حالی که شروع می شود ، ظروف را با صدای بلند به سفرها می گذارد:
یک بشقاب ظرافت در شب ، صبحانه من آماده است. سریع بیدار شوید.
دختری با نهایت زیبایی فرود می آید ، بوته فرشته اش با لبخند و پدرش روی نردبان می دوید و او را دید که فرار می کند.
روکیا: بابا ، من از او می ترسم من پیر هستم ...
برنامه را بارگیری کنید و وقایع جالب رمان را دنبال کنید
فراموش نکنید که با رتبه 5 ستاره از ما حمایت کنید